داستانگ:ابوالقاسم کریمی

زنی که از شوهرش طلاق گرفته بود ، دوست مردی شد که 20 سال از عمرشو به خاطر کشتن همسرش پشت میله های زندان سپری کرده بود…
2
هنوز برای مردن زود بود اما مرگ رو به سرطان ترجیح داد.
3
سه بار طلاق و این چهارمین باری بود که ازدواج کرد ، بعضی شغل ها، اسم ندارند.
4
میدونست چی میخواد ، زندگی بدون دوست داشتن رو میخواست، برای همین تصمیم گرفت قاتل بشه.
5
شوخی شوخی آدم کشت، جدی جدی اعدام شد.
6
برای کسی که به زندگی وابستس مردن همیشه زوده، این رو گفت و خودشو پرت کرد…
7
جوونی خودمو معامله کردم اما به چیزی که میخواستم نرسیدم …زنی که تازه جدا شده بود دل پُری از خودش داشت.
8
من انتخاب نکردم، انتخاب شدم و حالا انتخاب بابام داره منو طلاق میده.
9
آخرین بار کی اشتباه کسی رو از ته قلبت بخشیدی…آقای قاضی، لطفا سوالی خارج از موضوع از من نپرسید.

اشتراک گذاری:
شاید دوست داشته باشید:  نمونه اشعار اخوان ثالث
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x
پیمایش به بالا