نمونه اشعار رضی الدین آرتیمانی

یکی مرغ زیرک، ز کوتاه بامی
نظر کرد روزی، بگسترده دامی

بسان ره اهرمن، پیچ پیچی
بکدار نطعی، ز خون سرخ فامی

همه پیچ و تابش، عیان گیروداری
همه نقش زیباش، روشن ظلامی

بهر دانه‌ای، قصه‌ای از فریبی
بهر ذره نوری، حدیثی ز شامی

بپهلوش، صیاد ناخوبرویی
بکشتن حریصی، بخون تشنه کامی

نه عاریش از دامن آلوده کردن
نه‌اش بیم ننگی، نه پروای نامی

زمانی فشردی و گاهی شکستی
گلوی تذروی و بال حمامی

از آن خدعه، آگاه مرغ دانا
بصیاد داد از بلندی سلامی

بپرسید این منظر جانفزا چیست
که دارد شکوه و صفای تمامی

بگفتا، سرائی است آباد و ایمن
فرود آی از بهر گشت و خرامی

خریدار ملک امان شو، چه حاصل
ز سرگشتگیهای عمر حرامی

بخندید، کاین خانه نتوان خریدن
که مشتی نخ است و ندارد دوامی

نماند بغیر از پر و استخوانی
از آن کو نهد سوی این خانه گامی

نبندیم چشم و نیفتیم در چه
نبخشیم چیزی، نخواهیم وامی

بدامان و دست تو، هر قطرهٔ خون
مرا داده است از بلائی پیام

فریب جهان، پخته کردست ما را
تو، آتش نگه‌دار از بهر خامی

اشتراک گذاری:

ابوالقاسم کریمی

شاعر _ نویسنده _ فعال محیط زیست
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها